شب مهتاب!
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شب مهتاب!
نوشته شده در 11 / 12 / 1390
بازدید : 499
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

 

 

آرزوی من,مدتها بود که کلمه جدایی و بی وفایی در رویاهای زندگی

دیده و آرزو داشتم با این مراحل عشق رو به رو نشوم!

اما...

حال که خاطره دوران آشناییمان چون ستاره ای در مقابل دیدگانم می

درخشند احساس می کنم,

بدبخت ترین افرادم...

هنگامیکه خورشید طلوع می کند و لحظه ای که غروب می نماید,بیاد

آن روزها و ایامی که در کنارم بودیاشک می ریزم,

خاطره پیوند,ماجرای سوزناک آن شب مهتابی هنوز مرا رنج می دهد

وساعتی که برای آخرین بار از من جدا شدی،

احساس می کردم که از وجودم جز کالبدی نمانده است،

زیرا روح وروانم وحتی تنها مایه حیاتم،قلب شکسته ام درمیان دستان

تو فشرده شد و هر قدمی که بر می داشتی،

می پنداشتم یک گام به مرگ نزدیک شده ام!

عزیز من

کاش می شدومی خواستی که دستهایت گرمی دستهایم را احساس

کنند...

فقط آرزویم این است که خاطره آشنایی و آن شب مهتاب را از یاد

نبری؟

 






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: